![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
Template By: LoxBlog.Com
آباژور طرح خورشید
یاس برای همه
جملات ناب
شکلات تلخ
استقلالی هاش بیان تو
سمت خدا
بسیجیان حوزه 6
خواندنيهامفيدترين وبلاگ
انتظارفرج
گلچین کلیپ مذهبی
نمکدون(طنزوسرگرمي)
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
انتظارسبز
و آدرس
www.nikdin.LoxBlog.com
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
گلایهام ز دلی هست كه بی تو مضطر نیست
دو چشم بی هنری كه بدون تو ، تَر نیست
گلایهام ز زبانی كه بی حیا گشته
و گوشها كه برای گناهها كَر نیست
گلایهام ز محبین مدعی چو من است
كه با زیادی ما ، غربت تو كمتر نیست!
هزار داد زدیم ادعای حب تو را
به پیش تیغ ولی یك خبر ز حنجر نیست
همیشه بانگ بلا ، هر زمان چو كرب و بلا
و اقتدای جوانیمان به اكبر نیست
عجیب نیست چرا پشت پردهای آقا
زدشمنان چه بنالی چو دوست یاور نیست
اگر كه غیبتتان گشته است طولانی
گلایهام ز دلم هست كه بی تو مضطر نیست
عاشق سوخته
پرده بردار ز رخ ، چهره گشا ناز بس است
عاشق سوخته را دیدن رویت هوس است
دست از دامنت ای دوست نخواهم برداشت
تا من دل شده را یک رمق و یک نفس است
همه خوبان بر زیبایی ات ای مایه ی حسن
فی المثل در برٍ دریای خروشان چو خس است
مرغ پر سوخته را نیست نصیبی ز بهار
عرصه جولانگه راز است و نوای مگس است
داد خواهم غم دل را به کج ا عرضه کنم
که چو من دادستان است و چو فریاد رس است
این همه غلغل و غوغا که در آفاق بود
سوی دلدار روان و همه بانگ جرس است
امام خمینی رحمه الله علیه
در غم هجر رخ ماه تو در سوز و گدازیم
تا به کی زین غم جانکاه بسوزیم و بسازیم
شب هجران تو اخر نشود رخ ننمایی
در همه دهر تو در نازی و ما گرد نیازیم
آید آن روز که در بازکنی پرده گشایی
تا به خاک قدمت جان و سر خوش بیازیم
به اشارت اگرم وعده دیدار دهد یار
تا پس از مرگبه وجد آمده در ساز و نواییم
گر به اندیشه بیاید که پناهی سا به کویت
نه سوی بتکده رو کرده و نه راهی حجازیم
ساقی از آن خم پنهان که ز بیگانه نهان است
باده در ساغر ما ریز که ما محرم رازیم
شعر : امام خمینی (ره)
صدای بال ملائک ز دور می آید
مسافری مگر از شهر نور می آید؟
دوباره عطر مناجات با فضا آمیخت
مگر که موسی عمران زطور می آید؟
ستاره ای شبی از آسمان فرود آمد
و مژده داد که صبح ظهور می آید
چقدر شانه غم بار شهر حوصله کرد
به شوق آن که پگاه سرور می آید
به زخم های شقایق قسم هنوز از باغ
شمیم سبز بهارحضور می آید
مگر پگاه ظهور سپیده نزدیک است؟
صدای پای سواری زدور می آید
مولاي من وقت آمدنت دير شد بـيــا
اين دل در انتظار تـو پيـر شد بـيـــــا
ديدم به خواب امدي از جاده هاي دور
گفتم دلم ؛ خواب تو تعبير شد بـيـــــــا
اين جمعه هم گذشت ، وليكن نيامدي
آيات غربتم همه تفسير شد بـيـــــــــا
گفتي كه پاك كن دلت ازهرچه غير ماست
قلبم به احترام تو تطهير شد بـيــــــــا
هر شب به ياد خال لبت گريه مي كنم
عكست ميان آينه تصوير شد بـيــــــــا
در دفترم به ياد تو نرگس كشيده ام
نرگس هم از فراق تو دلگير شد بـيــا
نظرات شما عزیزان: